تولد دونفره

آقایون خانوما سلام بازم صدتا سلام......
هههههههوووو ههههووو (مرسی مرسی) ههههوووو هههووو (مرسی دوستان٬تشکر)ههههووو ههههووووووووووو(د میگم مرسی بسه دیگه اه اعصاب مصاب ندارم)
بله دوستان٬یه مثل هست که میگه :ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست.
دیروز ظهرهمینجوری نشسته بودم٬خسته و بیحال که یه دفعه گفتم إإ من که برای سپر تولد نگرفتم٬حالا چیکار کنم؟ رفتم به عروس گلم زنگ زدم(عروس شماره ی ۳)..
قرار گذاشتیم که عصر ساعت ۵من با ماشین  مازاراتیم برم دنباله عروسم که باهم بریم کیک بخریم و سپرم رو غافلگیر کنیم٬بعد از کلی تاخیر رفتم دنبال عروسم  و رفتیم کیک  بخریم..دوتایی خسته از اینهمه ترافیک همینکه چشممون به شیرینی ها افتاد گرسنمون شد ...گفتیم ما که دا ریم کیک میخریم..دو تا ساندویچ هم روش..آخرش به جای کیک ساندویچ خریدیم٬با ساندویچ ها رفتیم یه شیرینی فروشی دیگه..مثل خوشحالا در مقابل چشمای اینجوری شده ی فروشنده ها رو یکی از میزها نشستیم که ساندویچ بخوریم..هنوز ساندویچ و مزه نکرده بودیم که دیدیم مآآآآآ سات ۲۰دقیقه مونده به ۷ و بابایی ساعت ۷ کلاس داره..عروسسسسس حالا چیکار کنیم؟؟؟؟از اونجایی که عروس من خیلی باهوشه گفت کیک و انتخاب کنیم بریم کلاس...با سرعت ۲۰۰ و شرارت تمام(آدم اچه بخواد همه ی قوانین رو رعایت کنه که به هیچ جا نمیرسه..یه جا لاین خیابونو کاملاّ خلاف رفتیم ..یه سری از راننده ها اینجوری یه سری هم اینطوری و کف میکردن)رفتیم کلاس..بعد از کلاس با خوشحالی رفتیم کیک رو برداریم که عموی سپر زنگ زد: مگه من نگفتم ماشین رو میخوام..مگه تو زبون منو حالیت نیست؟؟؟؟هآآآآآآآ؟؟؟؟د جواب بده...
اینجوری رفتیم ماشین رو دادیم و پیاده رفتیم کیک رو برداریم..به یاروو عربه می گفتم رو کیک بنویس سپر تولدت مبارک..میخوند سید تولدت مبروک..خلاصه کیک رو برداشتیم که بریم خونه ی سپر ..دیدیم شمع نداریم ای خدآآآآآآآآآآ حالا شمع از کجا بیاریم ...دیدیم یه مغازه اون طرف خیابون هست که شمع داره..اومدیم  بریم اونطرف ..یه ماشین داشت با سرعت نور میومد که دیدم عروسم هم کیک به دست سرعتشو زیاد کرد که بپره جلو ماشین..یه دفعه ماشینه قاط زد بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووقق مگه کوریییییییی؟؟
خلاصه شمع خریدیم..دیدم فندک نداریم..دوباره رفتیم فندک خریدیم و ۲تا نوشابه..هم تشنمون بودهم  خندمون گرفته بود...یه قلپ میخوردیم بقیه از دهنمون میریخت بیرون(بارون نوشابه)خلاصه خودمونو رسوندیم خونه ی سپر(سپر من مستقل هست)و کلی غافلگیر شد..
حالا میدونی چی میچسبه ؟؟؟؟
یه نظر داغ و مشتی!!!!!!!!!!!
نظرات 8 + ارسال نظر
یکی از خانواده جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:15 ق.ظ http://`

ای نامردای روزگار تنها تنها کیک میگیرین و تنها تنها تولد میگیرین اقا ما هم از خانواده ایم به سلامتی
مشکل ماشین هم یه زنگ میزدی من ماشینمو ور میداشتم میومدم و شما دوتا رو میرسوندم خونه ی سپر و ما هم یه کیکی میخوردیم نااااااااااااااااااامردا :(( حالا من ایندفعه چون خیلی بزرگوارم شما رو میبخشم اما دیگه تکرار نشه (ماله ماشین هم اگه مامانم اجازه میداد تنهایی رانندگی کنم میومدم
خوش باشید و سلامت

کشک۳ جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:40 ق.ظ http://3kashk.blogsky.com

سلاااااااام..خوبی بابای؟
من عروس سومم :دی (برای اطلاعات عمومی)
وااااااااااااااااااااااااااای مردم از خنده :))))))))) خیلی باحال بودا....واقعآ خاطره تو۱ی شدا :))) اون تیکیه U turn رو میگفتی :))))))
خوش باشی..

نهال جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:42 ق.ظ

:))kheeeeeeeeiliiiiiiiiiiiiii jaleb bood makhsooosan oon tikeye nooshabe ke az dahanet rikhhht birooon .(axham hatman gerefti ke khatere beshe na?)tavalode separetam mobarak

ساغر جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:16 ب.ظ

سلام سپروبابایی:
معلومه خیلی جوک هستین٬من که مردم از خنده
ببخشید منظورم از جوک باحال بود..
تولد سپر عزیز هم مبارک

۵۱۷ جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:53 ب.ظ

خوب بلدی بنویسی حال کردم

سوکسی جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:46 ب.ظ

bazam salam be babaye va separ gholam bashe ma razi hastim tanhaee berid shirni keik tavalod begirid noshe nojeton movazbe ham bashid doseton daram maskhosan babaee rooo

پریدخت شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:41 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام

تولدش مبارررررررک .
ممنونم از لطفتون .
شاد و پیروز باشید .

مهدی شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:29 ب.ظ

میگم سپر خیلی اسم جالبیه...
بابایی جان چجوری اسم سپر به مخت رسید
ولی ای وی حال می کنم با این خانوادت بابایی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد