صیغه

هآآآآآآآآآآآآآآی وآآآآآآآآی سلام بچه ها٬
خوبین؟؟؟
آخه من نمی دونم این چه صیغه ای هست که ما امتحان یه زبونی رو بدیم که اصلاّبلد نیستیم~بله امروز خانواده ی سپر و بابایی امتحان عربی امارات دادن..می گفتن مراقب از ابوظبی (مرکز امارات) می آرن که ما تقلب نکنیم٬بابا همش کشک بود(البته به کشکهای عزیزمون که همسایه ی دیوار به دیوارن جسارت نشه)بله فقط  میخواستن مارو بترسونن٬من و سپرم آماده برای مقابله با هر نوع سؤالی رفتیم سر جلسه نشستیم٬البته از اونجایی که من بابایی هستم و حرمت بابایی رو دارم٬دیرتر از همه رفتم~وقتی ورقه ها رو دادن دیدیم مآآآآآآآآآآآ اینا چیه؟ال بل عین بلع النامعلوم بود~کناریم بهم گفت به من برسون٬گفتم بابا من کتاب نداشتم ..گفت منم همینطور ولی حالا هرچی تونستی٬گفتم باشه!
صفحه ی اول رو با تمرکز فراوان بررسی می کردم که شاید یه چیزی باشه من بلد باشم و به کناریم برسونم.. دیدم یه دفعه نگام کرد گفت:بابآآآآآآآ برو صفحه ی بعد٬این صفحه که نام و نام خانوادگیه
رفتم صفحه ی بعد دیدم مآآآآآآآآآآ~این که زبون مامان من نیست..زبون یه مامان
دیگه ست...دیدیم اینجوری نمیشه باید تقلب کرد٬همین که خانوم مدیر رفت بیرون٬دو تا از بچه ها شدن علامه ی کلاس...حالا هی بحث می کردن سر جوابا..یه دفعه  ما قاط زدیم که بابا بگین دیگه..الآن که وقت بحث نیست!!!!




خلاصه جوابها رو یکی کردن و یکی با صدای بلننننننننننننننننننننند دیکته وار میخوند٬نه می فهمیدیم چی می گن ٬نه بلد بودیم بنویسیم )))))))))
در نتیجه جوابها رو اسپل وار بهمون گفتن...بله دیگه٬ ایشالله عربی امارات همگی صد میشه و تمام خانواده ی سپر و بابیی پاس هستن)))))))))
به هر حال ما هم می خوایم بریم دانشگاه یعنی چی این صیغه ها؟؟؟؟نفسکش~~~
حالا هر کی موافقه که این صیغه ها رو باید برداشت٬اگه برنداشتن باید با تقلب باهاشون مبارزه کرد٬اول یه نظر توپ و باحال بده!!!!

تولد دونفره

آقایون خانوما سلام بازم صدتا سلام......
هههههههوووو ههههووو (مرسی مرسی) ههههوووو هههووو (مرسی دوستان٬تشکر)ههههووو ههههووووووووووو(د میگم مرسی بسه دیگه اه اعصاب مصاب ندارم)
بله دوستان٬یه مثل هست که میگه :ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست.
دیروز ظهرهمینجوری نشسته بودم٬خسته و بیحال که یه دفعه گفتم إإ من که برای سپر تولد نگرفتم٬حالا چیکار کنم؟ رفتم به عروس گلم زنگ زدم(عروس شماره ی ۳)..
قرار گذاشتیم که عصر ساعت ۵من با ماشین  مازاراتیم برم دنباله عروسم که باهم بریم کیک بخریم و سپرم رو غافلگیر کنیم٬بعد از کلی تاخیر رفتم دنبال عروسم  و رفتیم کیک  بخریم..دوتایی خسته از اینهمه ترافیک همینکه چشممون به شیرینی ها افتاد گرسنمون شد ...گفتیم ما که دا ریم کیک میخریم..دو تا ساندویچ هم روش..آخرش به جای کیک ساندویچ خریدیم٬با ساندویچ ها رفتیم یه شیرینی فروشی دیگه..مثل خوشحالا در مقابل چشمای اینجوری شده ی فروشنده ها رو یکی از میزها نشستیم که ساندویچ بخوریم..هنوز ساندویچ و مزه نکرده بودیم که دیدیم مآآآآآ سات ۲۰دقیقه مونده به ۷ و بابایی ساعت ۷ کلاس داره..عروسسسسس حالا چیکار کنیم؟؟؟؟از اونجایی که عروس من خیلی باهوشه گفت کیک و انتخاب کنیم بریم کلاس...با سرعت ۲۰۰ و شرارت تمام(آدم اچه بخواد همه ی قوانین رو رعایت کنه که به هیچ جا نمیرسه..یه جا لاین خیابونو کاملاّ خلاف رفتیم ..یه سری از راننده ها اینجوری یه سری هم اینطوری و کف میکردن)رفتیم کلاس..بعد از کلاس با خوشحالی رفتیم کیک رو برداریم که عموی سپر زنگ زد: مگه من نگفتم ماشین رو میخوام..مگه تو زبون منو حالیت نیست؟؟؟؟هآآآآآآآ؟؟؟؟د جواب بده...
اینجوری رفتیم ماشین رو دادیم و پیاده رفتیم کیک رو برداریم..به یاروو عربه می گفتم رو کیک بنویس سپر تولدت مبارک..میخوند سید تولدت مبروک..خلاصه کیک رو برداشتیم که بریم خونه ی سپر ..دیدیم شمع نداریم ای خدآآآآآآآآآآ حالا شمع از کجا بیاریم ...دیدیم یه مغازه اون طرف خیابون هست که شمع داره..اومدیم  بریم اونطرف ..یه ماشین داشت با سرعت نور میومد که دیدم عروسم هم کیک به دست سرعتشو زیاد کرد که بپره جلو ماشین..یه دفعه ماشینه قاط زد بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووقق مگه کوریییییییی؟؟
خلاصه شمع خریدیم..دیدم فندک نداریم..دوباره رفتیم فندک خریدیم و ۲تا نوشابه..هم تشنمون بودهم  خندمون گرفته بود...یه قلپ میخوردیم بقیه از دهنمون میریخت بیرون(بارون نوشابه)خلاصه خودمونو رسوندیم خونه ی سپر(سپر من مستقل هست)و کلی غافلگیر شد..
حالا میدونی چی میچسبه ؟؟؟؟
یه نظر داغ و مشتی!!!!!!!!!!!

سپر تولدت مبارک

SePaR TaVaLoDeT MoBaRaKهههووووو یوهووووو سپر تولدت مبارک
عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه
زندگیه بابایی دیگه مثل بهشته
سپرم دوست دارم..تولدت مبارک..تولدت مبارک
ههههووووو
تولدت مبارک
SePaR TaVaLoDeT MoBaRaK